موانع مديريت دانش -پايان نامه

مقالات علمي آموزشي رشته هاي برق عمران روانشناسي حسابداري حقوق الهيات علوم اجتماعي تاريخ ادبيات مكانيك صنايع كامپيوتر كشاورزي تربيت بدني

Stunning features of the Mercedes Benz cars
اعتراض به حكم بعد از قطعيت آن - حقوق متهم در قانون آيين دادرسي كيفري جديد
دانلود پايان نامه - كمالگرايي و سرسختي و رضايت زناشويي در دانشجويان متاهل
رابطه بين كيفيت خدمات، اعتماد، ارزش ادراك شده و رضايت و وفاداري مشتريان
توسعه منابع انساني در دستيابي به چابكي سازماني
پژوهش(پايان نامه) : بررسي رابطه بين توسعه بازار مالي و رشد اقتصادي در ايران
چهارشنبه ۱۷ اسفند ۰۱

موانع مديريت دانش -پايان نامه

موانع مديريت دانش

سازمان­هاي مؤفق نيروي انساني دانش­گر بيشتري در اختيار دارند و از نيروي انساني، براي غلبه بر محيط پررقابت و تغييرپذير كسب وكار، استفاده مي­كنند.(دراكر، 1999، ص9) البته موانعي برسر راه مديريت مؤفق و مؤثر دانش وجود دارد.

v   موانع مديريت دانش، از نظر دسوزا[1](2003)عبارتند از:

    1.          فقدان مديران با تجربه و متخصص براي ايجاد انگيزه دركاركنان جهت تسهيم دانش.

    2.          دشواري كسب و طبقه بندي دانش لازم به دليل ضمني بودن ماهيت آن.

    3.          فقدان ارتباطات كافي.

    4.          اجبار اعضاء در دانشي­كردن سازمان (براي مديريت مؤفق دانش بايد در سازمان فرهنگ سازي شود و افراد، خود به كسب وتوزيع دانش تشويق، و متمايل شوند). (دسوزا، 2003، ص26)

v   روزِن و همكاران معتقدند موانع مديريت دانش عبارتنداز:(روزن و فورست و بلك­بورن[2] ، 2007، ص261)

    1.          فقدان اعتماد بين اعضاي سازمان: نبود اعتماد بين افراد ارتباطات را محدود مي­كند، فرصت­هاي گفتگو را كاهش مي­دهد و بركميت و كيفيت توزيع دانش اثر دارد.

    2.          محدوديت­ها و فشارهاي زماني: ضرب الاجل­هاي زماني در انجام برخي كارها فرصتي براي كسب و توزيع دانش، باقي نمي­گذارد.

    3.          محدوديت­هاي تكنولوژيكي: عدم وجود وسايل ارتباطي روي سطح دانش سازمان مؤثراست.

    4.          محدوديت­هاي مديريتي: تجربه و تخصص مديران سازمان در امر هدايت دانش اهميت دارد.

    5.          محدوديت­هاي فرهنگي: درك تفاوت­هاي فرهنگي وتفاوت درشيوۀ برقراري ارتباط در امر كسب و توزيع دانش مؤثراست.

v   لين وهمكاران دريافتند موانع مديريت مؤفق دانش عبارتنداز:(لين  و تان و چانگ[3]، 2008، ص332)

    1.          ويژگي­هاي دانش: اكتساب و توزيع دانش ضمني كه شامل مهارت­هاي انساني است دشوار است.

    2.          موانع مربوط به دارنده دانش: شامل عدم تمايل دارنده دانش به نشر دانش بدلايلي نظير ترس از دست دادن مؤقعيت، فقدان انگيزه در دارنده دانش به اختصاص زمان براي نشر دانش و منابع نامعتبر دانش.

    3.          موانع مربوط به دريافت كننده دانش: شامل فقدان انگيزه جهت دريافت دانش جديد، فقدان ظرفيت لازم براي كسب دانش و فقدان ظرفيت نگهداري دانش.

    4.          موانع زمينه­اي: شامل رابطه بين دارنده و دريافت كنندۀ دانش، عوامل سازماني نظير فرهنگ، محدوديت­هاي زماني، سبك تصميم گيري، زبان و....

    5.          كافي نبودن سازوكارها: شامل ساز و كارهاي مشهود (نظير دستورالعمل­ها) و سازوكارهاي نامشهود (نظيرجلسات غير رسمي و مطالعه كاركنان).

ليائو با الهام ازعلم فيزيك، بحث ركود دانش را به منزلۀ يكي از اين موانع مطرح مي­كند كه مي­تواند ظرفيت سازمان را براي يادگيري وحل مسائل محدود كند. استفاده ازمنابع راكد دانش و تجربيات منسوخ پيشين، منجر به بكارگيري راه حل­ها و ديدگاه­هاي يكسان در مواجهه بامسائل مي­شود و موجب مي­شود رفتار مديريت قابل پيش بيني شود. پيش بيني رفتار مديريت در محيط رقابتي موجب آسيب پذيري سازمان مي­شود. ركود دانش نه تنها اثر منفي روي كاربرد دانش دارد، بلكه ممكن است استراتژي­ها و رازهاي سازمان را نيز آشكار كند. به عبارت ديگر، سازمان­هايي كه دچار ركود و سكون در تفكر و سياست گذاري شده­اند، بيشتر در معرض زيان و شكست هستند.(ليائو، 2002، ص 21)

v   اغلب مديران در فهم جنبه هاي عملي مديريت دانش با چالش­هاي مختلفي روبرو هستند. اين چالش­ها از آن جهت به وقوع پيوسته كه مديران سنتي در گذشته دائماً با منابع فيزيكي و ملموس سر و كار داشته­اند و از ساير موارد غافل شده­اند در زير به مهمترين اين چالش­ها از نظر عدلي(1384) شريف­زاده و بودلايي(1387) اشاره شده است :

  1. چالش راهبرد تجارت و تكنولوژي :

در محيطي كه خروجي­هاي آن بسيار متنوع است، اتوماسيون وظايف، بهينه­سازي جريان كار و طراحي مجدد فرايندهاي كار، كافي نخواهند بود. اكثر سازمان­ها نيازمند توسعۀ ظرفيت انطباق­پذيري جهت ارتقاء طرح ارزشي سازمان مي­باشند. مدل­هاي ديجيتالي سازمان نيازمند، به بهبود سريع در مفاهيم سنتي صنعت، سازمان، محصولات، خدمات و كانال­هاي بازاريابي، توزيع و فروش مي­باشند. نسل آينده سيستم­هاي مديريت دانش نيازمند كنجكاوي پيوسته در مورد منطقِ برنامه­ريزي و قابليت انطباق بسيار بالا، براي لحاظ نمودن تغييرات پيوسته در متدها و ساختار اطلاعات سازمان مي­باشند.(شريف زاده و بودلايي، 1387، ص276)

  1. چالش كنترل سازماني :

كنترل براي رسيدن به مقاصد، اقدامات و خروجي­هاي از پيش تعيين شده ضروري مي­باشد. هماهنگي جهت اطمينان از انطباق­پذيري در پردازش يك مجموعه اطلاعات و ارائه يك خروجي معين ضروري است. در محيطي كه تغييرات آن جهشي و غير پيوسته است، بقاء سازمان به ارزيابي­هاي پيوسته از مفروضات موجود در منطق سازمان بستگي دارد، تا اين اطمينان حاصل شود كه خروجي­هاي عملكرد سازمان با تغييرات شرايط بازار ترجيحات مصرف كننده، نيازهاي رقابتي، مدل­هاي سازمان و ساختار صنعت سازگار مي­باشد. در طراحي سيستم­هاي مديريت دانش بايد اين اطمينان وجود داشته باشد كه اين سيستم­ها با تأكيد بيش از اندازه بر مقاصد ، اقدامات و خروجي­هاي از پيش تعيين شده ، محدود نشده باشد. در منطق سنتي، سازمان مبتني بر كنترل بوده است، حال آنكه سازمان­هاي جديد بدليل وجود تغييرات محيطي بسيار زياد به مدل­هايي نيازمندند كه در آن قوانين كمتر و آزادي عمل بيشتري وجود داشته باشد.(همان منبع، ص 277)

  1. چالش فرهنگ سازماني:

فرهنگ سازماني مي­تواند بزرگ­ترين مانع براي مؤفقيت مديريت دانش باشد. اجزاي دانش سه جنبه دارد:
- سهيم سازي دانش
- كاربرد دانش يا اجرا بر اساس به اشتراك گذاري با ديگران
- استفادۀ مجدد از دانش
جنبه اول يعني سهيم­سازي دانش با فرهنگ سازماني ارتباط مستقيم دارد. فرهنگي كه احتكار دانش را به جاي سهيم­سازي آن تشويق كند، مانع جدي مديريت دانش است. مانع ديگر فرهنگي، تشويق وضع موجود است كه از آن به عنوان نابينايي سازماني ياد مي­كنند و اشاره به وضعيتي دارد كه افراد باور دارند عمل فعلي بهترين رفتار است.
فرهنگ­ها و ارزش­ها در سازمان بايد محيط­هاي يادگيري­اي را بوجود بياورند كه در آن همه افراد متعهد هستند تا برتر شوند. شكست و ريسك قابل تحمل باشد و به عقايد بيروني بايد خوش آمد گفت.(عدلي، 1384، ص235)

  1. چالش ساختار سازماني :

مدل­هاي اوليه مبتني بر فرايندهايي بود كه براي استفاده از دانش­هاي از قبل برنامه­ريزي شده و مشخص شده بكار مي­رفت. در حاليكه، مدل­هاي جديد بر ايجاد فرهنگ سازماني تأكيد دارد كه موجب به اشتراك­گذاري اطلاعات و نوسازي و خلق دانش­هاي جديد مي­شود.در واقع مديريت دانش خواسته­هاي جديدي بر بخش­هاي مختلف از جمله ساختار سازمان تحميل مي­كند. ساختارهاي سلسله مراتبي و غير منعطف نمي­تواند محمل خوبي براي مديريت دانش باشد. ساختار مناسب ساختاري است كه از انعطاف و پويايي لازم برخوردار باشد. تا ارتباطات به مرزهاي تيمي، بخشي و حتي سازماني محدود نشود و امكان برقراري ارتباط با محيط بيرون از سازمان براي كاركنان به سادگي مقدور باشد و به عبارتي جنبه غير رسمي ساختار سازماني نقش مهمي در توسعۀ تعاملات ايفا نمايد. چنين ارتباطي امكان دستيابي به دانش گروه­هاي خارج از سازمان را نيز ميسر مي­سازد.(شريف زاده و بودلايي، 1387، ص280)

  1. ابهام در سيستم هاي انگيزشي:

مانع جدي ديگر، ابهام در سيستم­هاي انگيزشي به منظور كاربرد و سهيم­سازي دانش است. در حال حاضر علي رغم وجود بهترين تكنولوژي­ها و غني­ترين منابع اطلاعاتي، شواهد نشان مي­دهد كه انگيزه و تعهد كارگران دانش براي استفاده از آنها بسيار كم است. اين در حالي است كه انگيزه و تعهد براي خلاقيت، سهيم­سازي و كاربرد دانش به عنوان عوامل نامرئي مؤفقيت مديريت دانش شناخته شده است. سيستم­هاي پاداش مي­تواند يك محرك براي توسعۀ دانش و مهارت كاركنان باشند. به نظر مي­رسد در سازماني جهل و ناداني در زمينه انگيزش و تعهد كارگران دانش - خالقان دارايي دانش سازماني- بيشتر از دانايي در اين زمينه است؛ و بدون ترديد كارگران دانش نيازمند سيستم­هاي پاداش متفاوتي هستند و سيستم پاداش آنها به احتمال زياد صرفاً مادي و ملموس نخواهد بود. با اذعان به اين واقعيت كه وجود انگيزه­هاي مادي و غير مادي درتضاد با هم قرار ندارند و با توجه به اهميت تفاوت­هاي فردي، بايستي به شناخت اين انگيزه­ها اقدام كرد.(عدلي، 1385، صص8-235)

  1. چالش فرماندهي و كنترل مديريتي :

عدم اعتقاد وحمايت مديريت عالي از فعاليت­ها وبرنامه­هاي مديريت دانش، نگرش­هاي كوتاه مدت و جزئي نگري و سبك­هاي نامناسب رهبري نيز مانع اجراي مؤفقيت­آميز برنامه­هاي مديريت دانش مي­شود. كنترل سازماني به دنبال كسب پذيرش و مؤافقت در مورد اهداف از پيش تعيين شده است، كه اين براي رسيدن به روش­هاي برتر و رويه­هاي عملياتي استاندار ضروري مي­باشد.
موضع گيري صريح سيستم هاي كنترل و فرماندهي براي رسيدن به هماهنگي موجب كاهش انگيزه افراد مي­شود ، كه اين براي سيستم­هاي فعال در محيط­هاي پيچيده مطلوب نمي­باشد. سيستم­ها براي اطمينان ا ز ايجاد هماهنگي طراحي مي شوند، اما آنها به شناسايي و اصلاح شكاف بين ورودي­ها، منطق فرايند، خروجي­هاي سازمان و ملزومات بقاء سازمان توجه چنداني ندارند. ( شريف زاده و بودلايي، 1387، صص81-280)

  1. چالش بازده اقتصادي :

برخي از اقتصاددانان مانند آرتور[4] بيان مي­كنند كه توليد و توزيع محصولات و خدماتي كه مبتني بر دانش مي­باشند، بازدۀ اقتصادي بيشتري در مقايسه با محصولات و خدمات صنعتي ايجاد مي­نمايند.
هر يك از عوامل صنعتي يك حد آستانه دارند، به اين معني كه هر واحد اضافه­تر در حد آستانه براي زمين، نيروي كار و سرمايه منجر به كاهش بازده خواهد شد. درمقابل محصولات دانش و اطلاعات با قانون اقتصادي متفاوتي عمل مي نمايند، به اين صورت كه سرمايه گذاري در هر واحد اضافي از اطلاعات و دانش جديد مي­تواند به بازدۀ بيشتر سرمايه منجر شود. بنابراين، اين نكته مهم است كه، تحقق اين نرخ بازده نه تنها به تجديد نظر در ماهيت توليد و خدمت نيازمند است، بلكه تجديد نظر در كانال­هاي توزيع و همچنين فرايندهاي سازماني مربوط به توزيع و بهره برداري نيز اهميت دارند.(همان منبع، ص281)

  1. چالش سياسي :

البته اين چالش در سازمان­هاي دولتي چشمگيرتر هستند، اگر باور داشته باشيم كه دانش يك منبع قدرت است و شخص داراي قدرت مي تواند اعمال نفوذ كند، طبيعي است كه عده­اي براي دستيابي انحصاري به دانش تلاش مي­كنند. ثبات يا عدم ثبات فضاي سياسي كشور نيز بدليل اثرگذاري بر فرايند خط مشي گذاري و ثبات مديريت در سازمان­هاي دولتي، مديريت دانش را تحت تأثير قرار خواهد داد. هم چنين وجود فضايي باز كه در آن افراد به راحتي بتوانند ايده­هاي خود را اظهار نمايند، بر روند فعاليت هاي  مديريت دانش اثرگذار خواهد بود.(همان منبع، ص282)

موانع ديگري كه مديريت دانش با آن مواجه است عبارتنداز:

- عدم مؤفقيت در تطبيق تلاش­هاي مديريت دانش سازماني با اهداف استراتژيك سازمان.
- ايجاد سيستم و منابع اطلاعاتي متعدد در سازمان بدون توجه به محتواي آن.
- عدام ارتباط مديريت دانش سازماني با فعاليت­هاي روزانه افراد.
- تمركز بر تلاش­هاي مديريت دانش سازماني فقط در محدده مرزهاي سازمان.
- تاكيد بيش از حد بر شيوه­هاي رسمي يادگيري به عنوان مكانيزمي براي تسهيم و توزيع اطلاعات.

- درون­گرايي فزايندۀ سازمان­ها كه توأم با ترس يادگيري از غريبه­ها است.
- نياز به بازشناسايي سيستم­هاي پاداش كه اغلب بر اساس اندازه گيري مالي سنتي است. كشف زمان، با وجود فراواني رقباي نوآور كه اهميت آن را دريافته­اند.(عدلي ، 1385، ص 238)



[1] -Desouza, Kevin.

[2] -Rozen & Furst & Blackburn.

[3]- Lin & Tan & Chang. 

[4]-Arthur

پايان نامه رابطۀ مديريت دانش و نوآوري سازماني در گمرك جمهوري اسلامي ايران

پايان نامه ارشد - موضوع : تاثير پياده سازي نظام چهار مرحله اي مديريت دانش بر كارآيي كاركنان شعب بانك ملي

پايان نامه ارشد : نقش رهبري دانش مدار بر مديريت دانش در كتابخانه هاي عمومي استان گيلان

پايان نامه تاثير جو اخلاقي سازماني بر نتايج حاصل از اقدامات مديريت دانش در دانشگاه هاي گيلان   

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.